این مقاله با حمایت بنیاد ابن سینا ترجمه و با مشخصات زیر به چاپ رسیده است
هفت آسمان، دوره 24، شماره 83، شماره پیاپی 83، اسفند 1401، صفحه 79-103
https://haftasman.urd.ac.ir/article_153660.html
شکلگیری اسلامشناسی روسی: از مذهبگرایی تا بیطرفی علمی (نیمه دوم سده 19 ـ اوایل سده 20)1
نویسندگان: آنا ماتاچکینا* ؛ میخاییل ستِتسکِویچ**
مترجمان: مریم قدیانلو*** ؛ احمد رنجبری حیدرباغی****
چکیده
این مقاله به تجزیه و تحلیل شکلگیری اسلامشناسی روسی در نیمه دوم سده 19 ـ اوایل سده 20 اختصاص دارد. دانشکده زبانهای شرقی دانشگاه سن پترزبورگ به سال 1855 م. افتتاح شد و شعبه ضد اسلامی آکادمی دینی کازان در سال 1854 م. شروع به کار کرد و هر یک مکتبی در اسلام شناسی پایهگزاری کردند. از این دو مکتب معمولاً با تعابیر مکتب «آکادمیک» و «مسیونری کازان» یاد میشود . شخصیت های کلیدی مکتب آکادمیک الکساندر قاسِمُویچ کاظم بیگ (1870-1802)، ویکتور راماناویچ رُزِن (1908-1894) و واسیلی ولادیمیرویچ بارتولد (1930-1869) ایگناتی یولیانویچ کراچکُفسکی (1951-1883) هستند که مطالعات آنها ازمذهب گرایى دور بود؛ چه آنکه آنان بررسى عینى اسلام و فرهنگ مسلمانان را دنبال می کردند. اگرچه مانند سایر نقاط اروپا ، بسیارى از آنها برترى مسیحیت را بر اسلام در نظر داشتند. در مقابل، مکتب مسیونری کازان قرار داشت که آثار ضد اسلامی را منتشر میکرد. میخاییل الکساندرویچ ماشاناف (1924-1852) و یئوفیمی آلکساندرویچ مالُف (1918-1835) از نمایندگان این مکتب هستند. برخی از نمایندگان این مکتب به تدریج جدالهای مستقیم ضد اسلامی را کنار گذاشتند.
واژگان کلید:
اسلام در روسیه؛ مستشرقان؛ مکتب مسیونری کازان؛ مکتب آکادمیک سن پترزبورگ؛ اسلامشناسی روسی
در روسیه، توجّه به شرق و به اسلام به طور ویژه، تا حدّ زیادی در پیوند با موقعیّت ژئوپلیتیک آن به عنوان یکی از مناطق اوراسیایی بوده. در همین راستا این واقعیت که اسلام، حداقل از قرن پانزدهم، به عبارت واضحتر، دین «درونی»2 روسیه به شمار میآمده، بیتأثیر نبوده است. از سوی دیگر تا سال 1917 مسئله رویآوری همه خارجیها به دین ارتودوکس، از دستور کار حذف نشده بود. با اینکه از زمان حکومت کاترین دوم (1796-1762) سیاست آزادی ادیان به صورت قانونی تثبیت شد. این بدین معنا بود که حیات ادیان دیگر در روسیه، تحت کنترل شدید حکومتی ممکن میشد. در آن زمان، فقط کلیسای ارتودوکس که جایگاه دین «مقدّم و حاکم» را داشت، از حقّ نشر تعالیم برخوردار بود. این شرایط بر چگونگی سیر اسلامشناسی در روسیه تأثیر گذاشت و باعث به وجود آمدن یک گرایش دینی قدرتمند تحت عنوان ارزیابی «حقّانیتِ» اسلام از موضع [مسیحیت] ارتودوکس گردید؛ که وجود این رویکرد در جریان اسلامشناسی، میزان بیطرفی در تحقیقات را به شدت کاهش میداد.
نخستین ترجمههای قرآن در قرن هجدهم از زبانهای اروپایی به روسی توسط د.ک. کانتیمیر ، ام.ای. ویرِفکین، آ.و. کالماکُف صورت گرفت. در سال 1722 به دستور پتر کبیر اثر بنیادین کتاب سیستیما3 درباره اسلام به چاپ رسید. نویسنده این کتاب، دیمیتری کانتیمیر (1723-1673)، حاکم مولداوی بود که بعد از مهاجرت به روسیه به عنوان «مشاور پتر کبیر در امور شرق» خدمت میکرد. کتاب سیستیمااز شش بخش تشکیل شده و حاوی اطلاعات گوناگونی راجع به اسلام است. نویسنده اثر خود را بر اساس مشاهدات شخصی و منابعی اغلب به زبان عربی و ترکی به نگارش درآورده. با اینکه کتاب مذکور از موضع مسیحیّت نوشته شده، امّا بیشتر از آنکه انتقادی باشد اثری دائرة المعارفگونه به شمار میرود و میتوان آن را اولین پژوهش بِکر و ابتکاری به زبان روسی دانست که تمام اطلاعات موجود درباره اسلام و وضعیت امپراطوری عثمانی در اواخر قرن هفده را در خود دارد.
موزه آسیایی آکادمی علوم سنپترزبورگ به عنوان نخستین مرکز اسلامشناسی روسیه در سال 1818 بنیان گذاشته شد. این موزه مهمترین مخزن نسخ خطی شرقی، از جمله منابعی راجع به تاریخ و آموزههای اسلامی است. اوایل قرن نوزدهم گروه زبانهای شرقی در دانشگاههای مسکو، خارکوف و کازان تشکیل گردید. در اینجا به صورت ویژه باید به دانشگاه کازان اشاره کرد که در نیمه اول قرن 19 به یک مرکز بزرگ شرقشناسی تبدیل شد. الکساندر قاسِمُویچ کاظم بیگ (1870-1802)، یکی از بنیانگذاران اسلامشناسی در روسیه، در همین دانشگاه فعالیت علمی خود را آغاز کرد. با اینکه پدر او یک الهیدان مسلمان بود؛ اما وی در سال 1823 تحت تأثیر مبلغین اسکاتلندی مسیحی شد و شیوه مسیحیت پرسبیتری4 را در پیش گرفت. کاظم بیگ به زبانهای ترکی، تاتاری، عربی، فارسی، روسی و انگلیسی کاملاً مسلّط بود. همین امر به او امکان میداد تا با منابع دست اول و همچنین جدیدترین تحقیقات دانشمندان اروپایی در زمینه تاریخ و فرهنگ مردمان خاورمیانه آشنا شود.5 در سال 1855 گروه شرقی دانشگاه کازان تعطیل شد و اساتید و دانشجویان آن به دانشکده زبانهای شرقی (ФВЯ) که در همان سال در دانشگاه سنپترزبورگ دایرشد، منتقل شدند. تقریباً به طور همزمان، در سال 1854، چهار بخش تبلیغات دینی در آکادمی دینی کازان (КДА) افتتاح شد که یکی از آنها بخش تبلیغات «ضدّ اسلام» بود. اینها فقط تشکیل دو مرکز بزرگ تربیت اسلامشناسان نبود؛ در واقع با این اتفاقات دو مکتب اسلامشناسی ایجاد شد: مکتب آکادمیک در سنپترزبورگ و مکتب تبلیغات دینی در کازان؛ البته در کنار آنها نوعی مکتب کاربردی6 اسلامشناسی هم وجود داشت.
ما در این مقاله به علّت تنوّع و چندوجهیبودن اطلاعات مندرج در گزارشات نمایندگان سیاسی و مکتشفین، یادداشتهای سیّاحان، زائران، قصّهها، جستارها و منابع اطلاعاتی که نیازمند انجام پژوهشهای تخصصی هستند، روی مکاتب کازان و آکادمیک متمرکز شدهایم. بدون شک، گفتمانهای مختلف شرقشناسی، نقاط اشتراکی داشتند که زبان مشترک توصیف اسلام را به وجود میآورد.7
هدف این مقاله، تحلیل اهداف اصلی توسعه مهمترین مکاتب اسلامشناسی در روسیه (مکتب آکادمیک و مکتب تبلیغاتی کازان) در مرحله ایجاد، و مقایسه رویکردهای آن دو نسبت به مطالعه اسلام میباشد. مهمترین منابع ما، تحقیقات منتشر شده توسط اسلامشناسان کازان و سنپترزبورگ است. چارچوب زمانی کار، اواسط قرن نوزدهم، سالهای دهه 50 تا سالهای 1910 تا 1920 میباشد. نباید گفت هیچ مطالعهای در خصوص موضوعات مربوط به شکلگیری اسلامشناسی در روسیه، انجام نشده است. قبل از همه، بزرگترین نمایندگان مکتب آکادمیک به این موضوع توجه کردند.8 مدتهای طولانی، برای دستاوردهای مکتب تبلیغاتی کازان در زمینه مطالعه اسلام در روسیه، ارزش زیادی قائل نمیشدند. فقط در سه دهه اخیر اوضاع فرق کرده است.9 به طور کلی، فعالیت دو مکتب و شخصیتهای برجسته آنها مورد بررسی قرار میگرفت و بسیاری از آثاری که بخصوص در کازان منتشر میشد، آن طور که باید مورد توجه قرار نمیگرفت.
از مهمترین ویژگیهای مکتب آکادمیک، این است که سعی دارد پیدایش و تکامل اسلام را در بستر گسترده تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی نشان دهد. به تعبیر نمایندگان مکتب آکادمیک، همچون الکساندر قاسِمُویچ کاظم بیگ، ویکتور راماناویچ رُزِن (1908-1894) و واسیلی ولادیمیرویچ بارتولد (1930-1869) عملاً اسلامشناسی از شرقشناسی جدا نبوده است. این موضوع هم پیامدهای مثبت و هم پیامدهای منفی داشته است. ایگناتی یولیانویچ کراچکُفسکی، آکادمیک بزرگ روس، متخصص زبان عربی و اسلامشناس، هنگام ارزیابی یکی از کارهای بارتولد نوشته بود: «گاهی تلاش برای حفظ بستر تاریخی حقیقت، باعث میشود خود دین به عقب رانده شود».10 این نظر، خیلی از کارهای نمایندگان مکتب آکادمیک را در بر میگیرد.
تمایل به جمعآوری، تحلیل و انتشار منابع دست اول، از جمله نسخ خطی عربی، دوّمین خصوصیت این مکتب به شمار میآید که این امر معلومات زبانی عمیقی را میطلبد. سوم اینکه اسلامشناسان آکادمیک از دینگرایی، حداقل در شکل علنی آن فارغ بوده و به دنبال مباحثه با اسلام هم نبودند تا بتوانند از این رهگذر تا حد امکان اسلام را بیطرفانه ارزیابی کنند.
محققین دانشکده زبانهای شرقی، بیشترین سهم را در توسعه مکتب آکادمیک داشتهاند. به پیشنهاد اولین رییس این دانشکده، الکساندر قاسِمُویچ کاظم بیگ، دورههای آموزش تاریخ به برنامه درسی دانشکده اضافه شد. دانشکده زبانهای شرقی در کنار تربیت متخصص در زمینه مطالعه زبانها و تاریخ شرق، بر روابط خود با شرقشناسان اروپایی نیز میافزود. این دانشکده در سال 1860، ژ.ت. رِنو11 (1867-1795) و گ.ل. فلِیشِر12 (1888-1801)، کارشناسان معروف زبان عربی را به عنوان اعضای افتخاری خود برگزید.
کارهایی که کاظم بیگ در پترزبورگ درباره تاریخ نهضت مریدیّه و امام شامِل در قفقاز؛ و باب و بابیّان در ایران13 انجام داد او را در رده اولین محققان روسی و اروپایی در زمینه اسلام قرار داد. هرچند به عقیده آکادمیک، ای.یو. کراچکُفسکی، واژهیاب جامع قرآن14 کاظم بیگ برای استفاده خیلی مناسب و سهل الاستفاده به نظر نمیرسید؛15 با این حال مدتها توسط کارشناسان برای مطالعه قرآن و منابع دست اول اسلامی مورد نیاز بود. در آثار کاظم بیگ اغلب از واژههایی چون «تعصّب»، «خشونت و تندی» و «چرند و مزخرف بودن» در ارتباط با اسلام به کار گرفته میشد. البته او برای تشریح بیطرفانه مطالب، به طور جدّی درباره اسلام بحث نمیکرد. وی با وجودی که به وضوح از «نرسیدن محمد [ص] به حقیقتی که او در مسیحیت درک کرده»16 اظهار تأسف میکند؛ ولی در معرفی سیمای معنوی بنیانگذار اسلام، با حسن نظر کامل از مکاشفات معنوی او مینویسد.17
و.ر. رُزِن (1908-1849)، آکادمیک (عضو فرهنگستان) و فارغالتحصیل دانشکده زبانهای شرقی، فعالیت علمی خود را در دهه هفتاد قرن 19 آغاز کرد. او نقش بسزایی در شکوفایی شرقشناسی روسی در بازه زمانی قرن 19 و 20 داشت. مهمترین ویژگی رویکرد رُزِن در مطالعه اسلام و فرهنگ عربی ـ اسلامی، تمایل به پوزیتویسم برآمده در غرب بود که تکیه بر صحت گزارههای «تجربی ـ علمی» دارد.18 او در نقد کتاب م.آ. ماشاناف، اسلامشناس کازانی، [به همین مسأله] تأکید کرده بود: «تنها راه رسیدن به حقیقت؛ اثبات واقعیت تاریخی با کمک بررسی دقیق اخبار مرتبط با آن و نقد نظاممند منابع است».19 رُزِن به مدت ده سال (1902-1893) ریاست دانشکده زبانهای شرقی را برعهده داشت و فعالیت در این منصب به زندگی وی جهت داد. رُزِن با تمرکزگرایی شرقشناسی در روسیه مخالف بود. به عقیده وی میبایست در دانشکدههای تاریخ و زبانشناسی همه دانشگاههای روسیه و قبل از همه دانشگاه مسکو، گروه زبانهای شرقی تشکیل میشد.20 اگر چه رُزِن آثار بنیادی اسلامشناسی خلق نکرده است؛ ولی نقش ممتاز او در تکامل شرقشناسی و اسلامشناسی روسیه بر کسی پوشیده نیست.21 با تلاشهای او در سال 1886، چاپ اولین مجله علمی شرقشناسی روسیه، با نام یادداشتهای بخش شرقی انجمن باستانشناسی روسیه آغاز شد که اقبال جهانی یافت. یکی از جالبترین بخشهای مجله، تحت عنوان «نقد و کتابشناسی»، به نقدهای نوشته شده برای آثار جدید شرقشناسان غربی و داخلی اختصاص داشت. غالبا نقد و بررسی آثاری که در آنها به تاریخ اسلام نقبی زده میشد توسط خود رُزِن تهیه میگردید. رُزِن با بسیاری از شرقشناسان برجسته آن زمان، از جمله: «ر. دُزی»،22 «م.ت. هوتسما»23، «ش. شِفِر»24 و «ت. نُلدکه»25 مکاتبه میکرد. او با اسلامشناس مجارستانی، «ای. گُلدزیهِر»26 روابط دوستانهای داشت. 27 به واسطه ارتباطات رُزِن، شرقشناسی و اسلامشناسی روسی به تدریج، وارد اروپا شد. به جز این، او تلاش میکرد بیشتر از تحلیل سیاسی ـ تاریخی، به تحلیل فرهنگ دینی اقوام مسلمان تکیه کند.
آثار اسلامشناسی و.و. بارتولد (1930-1869)، یکی از شرقشناسان تاریخدان برجسته اوایل قرن20، آکادمیک و یکی از شاگردان رُزِن، تا امروز هم دارای اهمیّت هستند. اگر چه ممکن است برخی دیدگاهها و استنتاجات او امروز مورد مناقشه باشد؛ اما حجم عظیمی از اطلاعات اصیل به دست آمده از منابعی که اولین بار توسط بارتولد وارد جریان علمی شده، امکان مطالعات آتی درباره اسلام را تا حدّ زیادی گسترش داده است. بارتولد در سال 1912 سردبیر مجله جهان اسلام شد که توسط انجمن امپراطوری شرقشناسی منتشر میشد. او در مقاله سردبیر (ابتدای شماره اول) متذکر شده بود: «هدف مجله، بررسی همه تأثیرات فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و… تأثیرگذار در گذشته و آینده بر واقعیّت زندگی اقوام و حکومتهای اسلامی ـ در کنار مبانی دینی فرهنگ اسلامی ـ و نیز تمایلات و آرمانهای برجستهترین نمایندگان آنها است.»28 وی همچنین تأکید کرده بود، در آن مجله، موضوعات اسلامی بیطرفانه و فارغ از گرایشات اسلامی و ضدّاسلامی بررسی خواهد شد.29
پژوهش بارتولد با عنوان «خلیفه و سلطان» در مجله جهان اسلام منتشر شد. او در این اثر، روند تکامل مناسبات میان دین و حکومت غیردینی را ردیابی کرد و بدین نتیجه رسید که بعد از حکومت دینسالاری دوران محمد [ص] و خلفای راشدین، حاکمان و خلفا «میبایست با وجهه ساختگی خود، حکومت غیردینیشان را تقدیس بخشند».30 او ثابت کرد که سلاطین ترک نمیبایست حق خلافت (حاکمیت دینی کل جهان اسلام) مییافتند.31 متأسفانه پروژه منشوراتی همچون جهان اسلام با وجود آینده درخشان، خیلی زود به پایان رسید. بارتولد تمایل نداشت نشریه آکادمیک را به یک ابزار سیاسی تبدیل کند. در واقع، وزارت کشور، به عنوان حامی مالی مجله خواسته بود تا مجله پاسخگوی منافع اجرایی حکومت باشد. همین امر باعث شد اواخر سال 1912 بارتولد از سمت سردبیری مجله استعفا کند.32 در همان زمان، برخی از محققین بر این باور بودند که بارتولد هم به دنبال رُزِن، به «اروپامحوری پنهان» باور دارد و گاهی «مأموریت روسی برای ایجاد تمدن در آسیای مرکزی» را تحسین میکرده است.33
بارتولد در سالهای آغازین حکومت شوروی سه اثر درباره اسلام منتشر کرد؛ آثاری نه چندان مفصّل ولی فوقالعاده مهم و جامع.34 علاوه بر موضوعات تاریخ اسلام، مسائل روز، از جمله، اصلاحگرایی و مدرنگرایی در اسلام نیز در این آثار انعکاس یافته است. این دانشمند، با مقایسه اسلام و مسیحیت تأکید میکند که در چند قرن اول بعد از پیدایش اسلام، رواداری ویژهای در فرهنگ اسلامی وجود داشته است.35 به عقیده او اسلام «بیش از مسیحیت توانسته آرمانهای برادری و برابری را تحقّق بخشد».36 به عقیده بارتولد شکافهای ایجاد شده در سالهای اول پیدایش اسلام برخلاف مسیحیت، نه به واسطه مجادلات کلامی ـ الهیّاتی، که به دلیل مبارزه برای کسب قدرت بوده است.37 بارتولد نظریّه معروف آن زمان ذیل نام «خواب عمیق» را قاطعانه ردّ کرد؛ خوابی که جهان اسلام تا وقتی که اروپاییها آنها را در قرن 19 بیدار کنند، در آن فرو رفته بود.38 اولین جستار تاریخنگاری روسیه درباره گسترش اسلامشناسی در غرب و روسیه نیز نوشته بارتولد بود که از جذابیّت زیادی برخوردار است.39 در این میان، برخی از پیشبینیها و گمانههای او نیز درست از آب درنیامد؛ مثلاً این که به سبب «پیشرفت فرهنگی»، اسلام «فقط یک دین خواهد شد؛ دینی که ادّعایی برای تحت تابعیّت درآوردن تمام حکومت و زندگی اجتماعی را ندارد».40
الکساندر ادوارداویچ شمیدت (1939-1871)، یکی دیگر از شاگردان و.ر. رُزِن، نیز جزء مهمترین نمایندگان اسلامشناسی آکادمیک به حساب میآید. به گفته ای.یو. کراچکُفسکی، وی مکتب رُزِن را با تجارب مکتب برجستهترین اسلامشناس یعنی ایگناس گُلدزیهِر، تکمیل کرده است.41 شمیدت به دنبالهروی از گُلدزیهِر، نظریه تکامل تدریجی اسلام را تکمیل کرد؛ اما برخلاف دانشمند مجاری، بر تحلیل حقوق اسلامی تکیه میکرد. حقوقی که به عقیده او رشد نکرده و قابلیت خود را برای تطبیقپذیری با شرایط زندگی عملی از دست داده است.42 شمیدت اولین شرقشناس روسی بود که به بررسی الهیات و فلسفه اسلامی اواخر سدههای میانه پرداخت. او در سال 1914 با موفقیت از رساله فوقلیسانس خود موضوع شعرانی، صوفی مصری قرن 16، دفاع کرد. شمیدت در این رساله، علاوه بر حقوق اسلامی و الهیات نظری، به موضوعات عرفان اسلامی نیز پرداخته بود.43
شمیدت در سال 1917 دانشیار انستیتو لازارِف44 در مسکو شد. او اولین گروه اسلامشناسی را در دانشکده زبانهای شرقی تشکیل داده بود. پیشقدمی شمیدت در تشکیل این گروه، موافقت جمعی شورای دانشگاه پتروگراد ـ در جلسه مورخ 22 نوامبر 1918 ـ برای تدریس حقوق اسلامی و برخی دروس دیگر در این انستیتو را در پی داشت . در سال 1921 این گروه تعطیل شد؛ شاید به این دلیل که شمیدت در سال 1920 به تاشکند اعزام گردید. او آنجا ریاست دانشکده تاریخ و زبانشناسی دانشگاه ترکستان را عهدهدار شد. گروه زبان عربی و اسلامشناسی انستیتو شرقی ترکستان (تاشکند) که شمیدت از سال 1920 رییس آن بود، عمر بیشتری داشت. اما آن هم در نهایت منحلّ شد و در واقع به دلایل ایدئولوژیک، تدریس دروس اسلامشناسی کلاً تعطیل شد.45
تا سال 1918، آگافانگِل ییفیماویچ کریمسکی (1941-1871) در انستیتو لازارِف تدریس میکرد. کریمسکی فارغ التحصیل انستیتو لازارِف و دانشکده تاریخ و زبان شناسی دانشگاه مسکو بود. او هم در فعالیتهای علمی دارای قابلیت بود و هم استعداد ادبی و توانایی خوبی در ترویج مطالب داشت. در واقع، در نتیجه زحمات او بود که کتابخانه جامعی از کتب اسلامشناسی ایجاد شد. کریمسکی مقالات زیادی را از جمله «قرآن»، «محمد [ص]» و «سنت» در دایرۃ المعارف براکهاوس و یفرُن (ЭСБЕ)46 به چاپ رسانید. م.آ. باتونسکی میگوید، کریمسکی وقتی از اسلام مینویسد، حسن نظر خود را نسبت به مسیحیت کتمان نمیکند؛ این در حالی است که از افکار میسیونری هم به دور است.47 البته این تنها وجه تمایز آثار کریمسکی با آثار بارتولد و شمیدت نیست. کریمسکی هم رویکرد نژادی خاص آن زمان را داشت؛ عربها و فارسها را در مقابل ترکهای «غیرقابل تحمّل» قرار میداد که اسلام را به یک «دین خرافهگرا و واپسگرا» تبدیل کرده بودند.48 به نظر کریمسکی، «خرافهپرستی» اسلام که آن زمان خیلی از مقالهنویسان راجع به آن مینوشتند، بیشتر از آنکه جنبه دینی داشته باشد، جنبه ملّی داشت.49 کریمسکی در توصیف تاریخ اسلام خیلی به ای. گُلدزیهِر و ر. دُزی وابسته است. البته نظریه دُزی در رابطه با «بیتحرّکی» اسلام را به شدت ردّ میکند.
مهمترین دستاوردهای علمی ایگناتی یولیاناویچ کراچکُفسکی (1951-1883) بویژه ترجمه قرآن او به زبان روسی، به دوران حکومت شوروی مربوط میشود. کراچکُفسکی بعد از تحصیل در دانشکده زبانهای شرقی، برای مأموریت علمی (1910-1908) به سوریه و مصر رفت. در نتیجه این مأموریت او به زبان عربی (ادبی و محاوره) تسلط یافت و با زندگی و فرهنگ کشورهای عرب آشنا شد. اثر او با عنوان جستارهایی درباره تاریخ عربشناسی در روسیه که در سال 1950 منتشر شد، در کنار جلدهای دوم و سوم روسیه و اسلام، اثر م.آ. باتونسکی، مهمترین تحقیقی است که روند شکلگیری اسلامشناسی در روسیه را تشریح میکند.
اما مکتب تبلیغاتی کازان همان طور که از نام آن پیدا است مستلزم وجود اصول مباحثه و جدل بود. از همان ابتدا در آکادمی دینی کازان (بازسازی در سال 1842)، چنین برنامهریزی شده بود که مباحثات با اسلام، با تکیه بر دانش عمیق نسبت به اصل و تاریخ اسلام انجام شود، که لازمه آن یادگیری زبانهای مربوطه بود. سال 1845 گروه زبانهای عربی، تاتاری و ترکی در آکادمی دینی کازان دایر شد که آ.ک. کاظم بیگ در این گروه تدریس میکرد. شاگرد او، نیکالای ایوانویچ ایلمینسکی (1891-1822)، بلافاصله پس از فارغالتحصیلی از آکادمی در سال 1846، همانجا شروع به کار کرد. ایلمینسکی در سال 1851 برای مطالعه زبانهای عربی و عبری و تاریخ و وضعیّت اسلام معاصر، عازم سفری طولانی به مصر و سوریه شد. این نخستین باری بود که استاد آکادمی دینی روسیه به مأموریت علمی خارج از کشور اعزام میشد. پس از آن، اساتید بخش ضدّاسلامی، میخاییل الکساندرویچ ماشاناف (1887-1885) و پانتیلِیمان کریستُویچ ژوزِه (1910-1909) سفرهای مشابهی داشتند.
ایلمینسکی بعد از آنکه در سال 1854 از خاورمیانه بازگشت، طی دو سال، تنها استاد بخش ضدّاسلامی بود. مأموریت این بخش، مطالعه «سرگذشت محمد [ص] تا حد امکان با جزئیات و دین اسلام بر اساس منابع اسلامی» و زبانهای تاتاری و عربی بود.50 با این صورتبندی، بستر خوبی برای رشد فعالیت تحقیقاتی فراهم شد. خود ایلمینسکی تا حد زیادی به این موضوع کمک کرده بود. او اعتقاد داشت برنامه حکومتی برای «روسیسازی»51 غیرروسها باید پیش از هر چیز از طریق روشنگری آنان اجرا شود و نه با مباحثه و جدل مستقیم با [اصل] اسلام. نکته شایان توجه این که او شاگردان خود در آکادمی را، برای رویارویی با تاتارها آماده میکرد و [میدانست] که حتی «کوچکترین مخالفت با محمد [ص]»، مورد تایید تاتارها قرار نخواهد گرفت. از نظر ایلمینسکی، آنچه اهمیت داشت کسب علم بود؛ «علمی که میتوانست میل به تفکر مستقل و بیطرفانه و مطالعه زبانها و اعتقادات مسلمانان را پرورش دهد».52
رییس آکادمی، اسقف ایونّ (آبالِنسکی) و اسقف اعظم، آفاناسی (ساکالُوف)، اصلاً از روش ایلمینسکی راضی نبودند. آفاناسی در یک جلسه امتحانی از دانشجوها خواست تا فقط اصل اسلام را بدون شرح مفصل ردّ کنند. ایونّ هم مطالعه قرآن را کاری «اضافی» و «بیارزش» توصیف و تأکید کرد، هدف کلاس، «هدایت شاگردان برای جلب مسلمانان به سمت مسیحیت است، نه به نظم درآوردن اسلام [و مطالعه سیستماتیک]».53 ایلمینسکی به علّت مظنون بودن به علاقهمندی به اسلام، در سال 1858 کار در آکادمی را پایان بخشید؛ امّا سنّت مطالعه علمی اسلام که وی و گُردی سیمیُوناویچ سابلوکُف (1880-1803) (فعالیت در آکادمی :1862-1849) پایهگذاری کرده بودند تا تعطیلی آن بخش سال 1920 ادامه داشت ( و نهایتا آکادمی در سال 1921 کلاً تعطیل شد).
مجموعه تبلیغاتی ضدّاسلامی که از سال 1873 لغایت 1914 توسط آکادمی دینی کازان منتشر میشد جالب است. ابتدا قرار بود یک نشریه تبلیغاتی باشد. سال 1972 پروفسور یئوفیمی آلکساندرویچ مالُف به شورای آکادمی پیشنهاد کرد که کارهای ترمی دانشجویان بخش ضدّاسلامی به علّت کمبود شدید نوشتهجات جدلی ضدّاسلامی در این نشریه به چاپ برسد.54 اما فقط دو شماره از میان بیست و چهار شماره به چاپ رسیده (اغلب شامل دو تا سه نوشته از سوی نویسندگان مختلف) به طور مستقیم به جوانب تئوری و عملی فعالیتهای میسیونری اختصاص داشت. در سه تا چهار نوشته، اصلاً موضوع اسلام جایگاه قابل توجهی نداشت و نویسندگان عمدتاً بر روی اثبات «حقیقت» مسیحیّت تمرکز کرده بودند. بقیه کارها هم به دایره وسیعی از موضوعات اشاره میکنند. شش شماره به تحلیل قرآن؛ شش شماره به تحلیل جوانب مختلف فعالیت پیامبر اسلام، محمد [ص]؛ و چهار شماره به تحلیل عبادات مسلمانان پرداخته است. دو شماره هم به موضوعات زیر اختصاص یافته است: بررسی اعتقادات اسلامی و تحلیل تطبیقی ـ تخصصی یهودیّت و اسلام، و مسیحیت و اسلام. در آخر هم هر یک از موضوعات جهاد، حج، قبله، پرستش قدیسین، عقد، فعالیت معتزلیها، اعتقادات اعراب پیش از اسلام در یک اثر مورد بررسی قرار گرفتهاند. و.ر. رُزِن با توجه به تنوع موضوعات این مجموعه، گفته بود: کمیسیون نشر آثار، دید وسیعی داشته و «تنها هدف آن، انتشار مقالات جدلی نبود و در واقع سعی شده … آشنایی با اسلام از طریق تحقیقات علمی صورت بگیرد.»55
بدون تردید، دینیبودن و تندی مباحثات، ویژگی اصلی تقریباً همه این آثار بود. مؤلفین این نوشتهها، بهترین دانشجویان بخش ضدّاسلامی، و بعداً اساتید آکادمی بودند که به روشهای مختلف سعی میکردند «به صراحت نشان دهند دین محمد [ص] کذب و پوچ است»56 و در مقایسه با یهودیّت و مسیحیّت، تکراری و فاقد استقلال بود. اغلب دلایلی که برای اثبات دروغ بودن اسلام ارائه شده متقاعدکننده نیستند و گاه این براهین سادهلوحانه به نظر میرسند. به عنوان نمونه، ن. رازوماف برای اثبات کذببودن پیامبری محمد [ص] چنین دلایلی میآورد: او بر خلاف عیسی مسیح و موسی معجزهای نداشته است؛ در شهوت غرق بوده و خون ریخته است.57 به عقیده آ. فیلیمُنوف مشکل این است که اولین مسلمانان، دانش مربوط به مسیحیت را از بدعتگزاران و افراد فاسد العقیده گرفتهاند. به همین دلیل هم برای اصلاح اوضاع، کافی است آن تعالیم را به طور کامل… از کلیسای مسیحیّت بشنوند».58
در این میان اما یک نفر را نباید نادیده گرفت. به نظر و.ر. رُزِن، کارهای ی.آ. مالُف، یکی از برجستهترین نمایندگان اسلامشناسی تبلیغاتی کازان، مباحثهای، کاربردی و مبتنی بر پایه علمی بوده است.59 مبانی علمی در آثار بسیاری مشاهده میشود؛ اما مطمئناً نه در تمام کارهای منتشر شده در مجموعه ضدّاسلامی. بیشتر مؤلفین، شناخت زبان عربی، متن عربی قرآن، و بعضاً احادیث و منابع اسلامی را به نمایش میگذارند. اغلب، روی متون قرآن و انجیل تحلیلهای تطبیقی صورت میگرفت. آ. لیاپُلداف با تکیه بر منابع دست اول مفصّلاً مبانی باورها و آیینهای اسلامی را با تعیین مرز دقیق میان مفاهیم «ایمان» و «دین» شرح میدهد.60 اولین زندگینامه مفصل بنیانگذار اسلام به زبان روسی، تألیف ف.آ. اسمیرنُوف، فارغالتحصیل آکادمی کازان، عنوان تندی دارد؛ رابطه وحیهای دروغین قرآن با شرایط زندگی محمد [ص]. مؤلف به تعداد زیادی از منابع، از جمله احادیث استناد کرده است؛ البته با توجه به روح زمانه به اندازه کافی انتقادی نبود. اسمیرنوف در تألیف این اثر از کتاب اسباب النزول، تألیف جلالالدین سیوطی (1505-1445)، الهیدان و متکلم معروف مسلمان، زیاد استفاده کرده است. این کتاب به طور کلی، بستر آرامی دارد و حاوی مشاهدات معتبر بسیاری درباره تأثیر برخی وقایع زندگی محمد [ص] بر روی قصّههای قرآنی راجع به او میباشد.61
اسلامشناسان کازان با آثار غربی معاصر خود، به خوبی آشنا بودند؛ تا جایی که اغلب، از آنها به عنوان منبع استفاده میکردند. به کرّات در مجموعه تبلیغاتی ضدّاسلامی به ک. دِ پیرسیوال،62 گ. وایل،63 آ. شپرِنگِر،64 و. مویر،65 خ. سنوک هورگرُنیِه،66 ای. گُلدزیهِر و مؤلفان دیگر ارجاع داده شده است. ترجمه 5 اثر از مؤلفین خارجی، در مجموعه تبلیغاتی ضدّاسلامی به چاپ رسید. از جمله این آثار، درآمد تاریخی و انتقادی بر قرآن، نوشته گ. وایل است که عملکرد محمد [ص] را خیلی خوب ارزیابی کرده بود. در کلّ، مجموعه تبلیغاتی ضدّاسلامی حتّی با وجود ارزش علمیِ مسلّمِ بسیاری از متونی که در آن جای گرفته، یک گرایش کلّی در توسعه مکتب کازان یا حرکت به سمت مطالعه واقعیتر و بیطرفانهتر اسلام ارائه نمیکند.
آنچه در بالا گفته شد، ارتباطی به گ.س. سابلوکُف و ی.آ. مالُف (1918-1835) ندارد. هر دوی اینان را میتوان در قرآن و آثار اسلامی صاحبنظر دانست. این دو در آثار خود از اصول بررسی تطبیقیِ متون، استفاده میکردند. اولین ترجمه روسی قرآن که مستقیماً از زبان عربی صورت گرفته توسط سابلوکُف در سال 1878 انجام شده. مالُف هم آخیر زمان کتابی، اثر شیخ سلیمان باغیرقانی صوفی (1186-1091) را از زبان جغتایی ترجمه کرد. این کتاب، پایان جهان [را از دیدگاه اسلامی] روایت میکند. تقریباً همه کارهای سابلوکُف و مالُف، [ویژگیِ] تندیِ آثارِ تبلیغاتی را دارند. حتی تحلیل دقیق متون هم در نهایت، در خدمت هدف اصلی آنان، یعنی ردّ اسلام است. به عنوان نمونه، نتیجهگیری نهایی یکی از مهمترین کارهای گ.س. سابلوکُف این بوده که هیچ «اثر آسمانی و الهی»67 در قرآن وجود ندارد. و مالُف در شرح و تبیین آخیر زمان کتابی تأکید میکند تصویری که اسلام از بهشت ارائه میکند ساختگی و دروغ است و جهنّم در انتظار مسلمانانی است که به منجی [در دین مسیحیت] ایمان نیاوردهاند.68
میخاییل الکساندرویچ ماشاناف (1924-1852)، نماینده برجسته اسلامشناسی کازان است. او کار خود را با انتشار متونی آغاز کرد که اولویت تبلیغات بر تحقیق علمی را به وضوح نشان میدادند. ماشاناف در سال 1885 اثر شرح زندگی اعراب در دوران محمد [ص]، بسان درآمدی بر مطالعه اسلام را به چاپ رسانید. در این کتاب تقریباً 900 صفحهای، بیشتر به بررسی اعتقادات اعراب، قبل از اسلام، پرداخته شده است. در نهایت، مؤلف نتیجهگیری میکند، اندیشه خدای واحد که توسط «خالق از همان آغاز پیدایش ما»69 [در نهاد انسان] به ودیعه گذارده شده، همیشه در عربستان وجود داشته است؛ البته « نه به آن اندازه ناب که در نزد یهودیان است».70 ماشاناف، اینجا در مسیر «تئوری توحید نخستین» حرکت میکند. مهمترین طرفداران این تئوری، اَندرو لَنگ71 (قرن 19) و ویلهِلم شمیدت72 (قرن 20) بودند. ماشاناف، عملاً محمد [ص] را بنیانگذار یک دین جدید نمیدانست. ایراد روبرت جراسی هم به جا است که ماشاناف «سعی میکرد این تصوّر را که از خدمات اسلام، گسترش توحید میان بسیاری از اقوام جهان بوده، نابود کند».73 به همین دلیل، به نظر ما، به جای شروع «پایان دیدگاههای تبلیغاتی ضدّاسلامی او»،74 میتوان از برخی اصلاحات در دیدگاههایش صحبت کرد. اصلاحاتی که بیشتر در انتخاب موضوع تحقیق به چشم میخورد. او در صحبتها و سخنرانیهای خود در اوایل قرن 20 هم همچنان بر ضرورت انجام مباحثات تبلیغاتی با اسلام پافشاری میکند.75 وقتی برای دانشجویان انستیتو باستانشناسی و مردمشناسی شمال شرق، راجع به اسلام سخنرانی میکرد (1920-1919)، فقط روی جوانب تاریخی، فرهنگی و مردمشناسی اسلام تأکید داشت و «اصلاً توجهی به جنبه الهیاتی آن نمیکرد».76 به سختی میتوان قضاوت کرد؛ آیا وی صادقانه از دینگرایی دست برداشته؟ یا به این واقعیت رسیده که رویکردهای قدیمی در شرایط شوروی، عملی نخواهند بود.
نیکالای پیترُویچ آستارااوماف (1930-1846)، فارغالتحصیل آکادمی کازان، یکی دیگر از چهرههای معروف مکتب اسلامشناسی کازان است. او از سال 1870 تا 1877 ریاست گروه تحقیقات تبلیغاتی ضداسلامی را بر عهده داشت و پس از آن به ترکستان رفت. آثاری که در کازان به چاپ رسانیده بود، بیشتر حاوی اتهامات بود و موضوعات مهمی در آثار او (چون موضع اسلام نسبت به مسیحیت)، کاملاً مغرضانه تفسیر شدهاند.77 آستارااوماف در آثاری که اوایل قرن 20 منتشر کرد، همچنان به نمایش علاقه خود به مسیحیت و نوشتن از «خرافهپرستی قرآن»78 ادامه داد. البته روی هم رفته، سبک نگارش او خیلی آرامتر شد. به عقیده این نویسنده مقاله حاضر، «حرکت آگاهانه مسلمانان به سمت روشنگری عموم بشریت»79 حکایت از تمایل وی نسبت به بیطرفی و ضرورت دست برداشتن از لحن مباحثهای و بیانات تند دارد.80
پ.ک. ژوزِه (1942-1870) مهمترین گامها را در مسیر حذف شیوه مباحثهای ـ جدلی برداشت. او در یک خانواده ارتدوکس در اورشلیم متولد شد. ابتدا در آکادمی دینی مسکو (1895-1892) و سپس در آکادمی دینی کازان (1896-1895) تحصیل کرد. پایاننامهای که راجع به «معتزلیه» برای فوق لیسانس الهیات ارائه کرده بود، غیرهمسان ارزیابی شد؛ ی.آ. مالُف قاطعانه آن را به عنوان یک اثر مباحثهای نپذیرفت. با این وجود، ژوزِه در سال 1898 با موفقیت دفاع کرد و کار او در مجموعه تبلیغاتی ضدّاسلامی به چاپ رسید. او آموزههای معتزلیه را «متعالی» و نزدیک به مسیحیت ارتودوکس توصیف میکند.81 به نظر ژوزِه شایستگی معتزلیه در آن بود که آموزههای عقلگرایانه ایشان در باب اختیار انسان، نظام الهیاتی مسلمانان را متزلزل کرد و نقاط ضعف آن [: نظام الهیاتی مسلمانان] را به روشنی به مبلغ دینی معاصر مینمود.82 او معتقد بود افزون بر مباحثات مستقیم، از راههای دیگری هم میشد بر اسلام پیروزی یافت؛ [از آن جمله] نشر فرهنگ مبتنی بر اصول مسیحیت، در میان مسلمانان و در نتیجه رشد بیتفاوتی در میان آنان، سبب روی آوردن ایشان به مسیحیت خواهد شد.83
آنقدر نگاه ژوزِه به مباحثه با اسلام متفاوت بود که منجر به اختلاف او با ماشاناف و دیگر استاد آکادمی دینی کازان، م.گ. ایوانُف شد. سال 1911 در جلسهای با دستور کار پذیرش ژوزِه در آکادمی دینی کازان به عنوان پروفسور گروه زبان عربی و «افشاگری علیه اسلام»، ماشاناف نظر مخالف خود را به علت نگاه منفی ژوزِه نسبت به مباحثات ضدّاسلامی، اعلام کرد.84 ژوزِه در سال 1915 نوشته ایوانُف درباره پرستش قدیسین در اسلام را، غیرعلمی خوانده، به تندی نقد کرد. او میخواست تا به جای «تعمیق و بسط اختلافات» میان اسلام و مسیحیت، برای «نزدیکی آن دو» تلاش کنند.85 ایوانُف هم در پاسخ، به درستی یادآور شد که ژوزِه با سنت آکادمی دینی کازان در باب تبلیغات دینی مباحثهای، بیگانه است.86 در نتیجه، پ.ک. ژوزِه در سال 1916، آکادمی دینی کازان را ترک و در دانشگاه کازان شروع به کار کرد. آنجا، در دانشکده حقوق، «حقوق اسلامی مرتبط با اسلامشناسی» تدریس میکرد. برنامهای که م.آ. کاستروکُف برای آن دوره آموزشی منتشر کرده بود فاقد هر گونه موضوع مباحثهای بوده است.87
اوج توسعه اسلامشناسی آکادمیک و تبلیغاتی کازان، در سال 1917 بوده است. کمی بعدتر، در سال 1921، پس از بسته شدن آکادمی دینی کازان، اسلامشناسی تبلیغاتی کازان هم از بین رفت. البته مطالعه اسلام در روسیه ادامه یافت؛ اما در شرایطی کاملاً متفاوت. از جمله موضوعاتی که در سالهای 1920-1930 به بحث گذاشته میشد این بود که آیا اسلام زاییده «بردهداری» است یا زاییده «نظام فئودالی»؟ بسیاری از محققینی که به کار خود ادامه داده بودند، سرکوب شدند (به عنوان نمونه: آ.اِ شمیدت، آ.ی. کریمسکی، پ.ک. ژوزِه، م.آ. ماشاناف). با این وجود، بنیان اسلامشناسی در روسیه آنقدر محکم بود که در شرایط فشار ایدئولوژیکی هم، سنّت پژوهشی ادامه یافت.88
ای.ل. آلیکسِیِف اعتقاد داشت دو مکتب آکادمیک و تبلیغاتی مخالف یکدیگر بودند؛89 امّا م.آ. باتونسکی و ر. جِراسی نظر دیگری داشتند. حقیقت آن است که آنها فقط جوانب مختلفی از اسلامشناسی روسی را در این دو مکتب میدیدند.90 به نظر ما، این دو مکتب، اختلافات اساسی با یکدیگر دارند؛ اما نباید به صورت مطلق آنها را جدا کرد. هر دو مکتب، از روشهای علمی استفاده میکردند. اسلامشناسان هر دو مکتب آکادمیک و کازان تحت تأثیر شدید دانشمندان غربی ـ اروپایی بودند و روشها و برخی نتیجهگیریهای آنان را عیناً در آثار خود نقل میکردند. بدون تردید، مشخصه مکتب کازان، رویکرد دینگرایانهاش بود؛ اما کنارهگیری تدریجی از آن هم کاملاً مشهود است. باید به این موضوع هم اشاره کرد که اسلامشناسان کازان بر مطالعه تعالیم و باورها در قرآن متمرکز بودند؛ در حالی که اسلامشناسان مکتب آکادمیک، توجه زیادی به آن نداشتند. اسلامشناسان آکادمیک با رویکرد دینگرایانه به صورت عریان، بیگانه بودند؛ در عین حال، نمایندگان سنت فرهنگی روسی (اروپایی) بودند که مسیحیت را برتر از اسلام میدانست. اغلب ایشان (به خصوص و.ر. رُزِن، آ.ی. کریمسکی و و.و. بارتولد) تحقیقات خود را به سیاست دولت در رابطه با اقوام مسلمان روسیه مرتبط میکردند.
به این ترتیب میتوان نتیجه گرفت، که هر دو مکتب سهم زیادی در شکلگیری مطالعه اسلام داشتهاند. ممکن است مقایسه فعالیت دو مکتب تبلیغاتی و آکادمیک، کار پیشافتادهای به نظر برسد؛ اما بحثهای دامنهدار راجع به میراث شرقگرایی91 و نقش اسلامشناسی92 به عنوان یک علم، اهداف، روشها و رویکردهای آن حاکی از اهمیت مطالعه تاریخ اسلامشناسی در روسیه است. وقتی از شرقشناسی و اسلامشناسی در روسیه صحبت میکنیم، نباید خصایص تکامل آنها در شرایط موجود در امپراطوری [روسیه]، مثل «شرق خود [روسیه]» و ضرورت همگرایی اقلیتهای قومی مناطق شرقی و جنوبی را، فراموش کنیم.93 شاید متناقض به نظر برسد؛ اما بسیاری از مسائل اسلامشناسی سده 19 و 20، امروز هم حائز اهمیت هستند. مطمئناً رویکردهای دیگری جایگزین رویکرد اثباتگرایانه همراه با تفکّر گفتمانی ـ منطقی شده است؛ اما نیاز به شناخت عینی اسلام همچنان باقی است و این، نیازمند مطالعه منابع دست اول با رویکرد متنی ـ تاریخی، و تسلّط بر دستگاه مفهومی [اسلام] است. همه اینها در مکاتب اسلامشناسی نیمه دوم سده 19 تا آغاز سده 20 وجود داشته است. به نظر نویسندگان مقاله حاضر، جلب توجّه و ایجاد علاقه [امروزیان] نسبت به میراث دانشمندان هر دو مکتب آکادمیک و تبلیغاتی ضرورت دارد؛ چرا که هر نسلی، مفاهیم جدیدی را در منابعی که پیشتر مطالعه شده مییابد.
فهرست منابع
مواد آرشیوی
- یادداشتهای بخش شرقی انجمن باستانشناسی امپراطوری روس (ЗВОРАО)، 1886، جلد 1، ص. 45-38.
- یادداشتهای بخش شرقی انجمن باستانشناسی امپراطوری روس (ЗВОРАО)، 1887، جلد 2، ص. 301-283.
- یادداشتهای بخش شرقی انجمن باستانشناسی امپراطوری روس (ЗВОРАО)، 1893، جلد 8، ص. 367-362.
منابع چاپی
- «اخباری از بخش تبلیغاتی»، مجموعه تبلیغاتی ضداسلامی، شماره 1، کازان: اونیورسیتسکایا لیتراتورا، 1873، ص 16 ـ 1.
- آسترااوماف ن.پ.، اسلامشناسی، بخش اول: عربستان، مهد اسلام، تاشکند: تیپوگرافیا پری کانتسلیاریی ترکستانسکاوا گنرال ـ گوبرناترا، 1910.
- آسترااوماف ن.پ.، اسلامشناسی(اصول اعتقادی در قرآن)، مسکو: روسکایا پچاتنایا، 1916.
- آستارااوماف ن.پ.، «یادداشتی بر اهمیت اسلام در مسیحیت و تاریخ بشر»، مصاحب ارتودوکس، 1872، بخش 3، سپتامبر، ص 39-13.
- آلیکسِیِف ای.ل.،« اسلامشناسی تبلیغاتی در کازان و مسئله درک اسلام در جامعه روسی»، دینشناسی، 2001، شماره 1، ص 84.
- امپراطوری روسیه در تاریخنگاری خارجی: کارهای سالهای اخیر (منتخبات)، گردآورندگان: پ. وِرت، پ.س. کابیتاف و آ.ای. میلِر، مسکو: نوایه ازداتلستوا، 2005.
- باتونسکی م.آ.، روسیه و اسلام، جلد 2 و3، مسکو: انتشارات پراگرس ـ ترادیتسیا، 2003
- بارتولد و.و.، اسلام: (شرح کلی)، پتروگراد: انتشارات آگنی، 1918.
- بارتولد و.و.، جهان اسلام، پتروگراد: انتشارات نائوکا ای اشکولا، 1922.
- بارتولد و.و.، «خلیفه و سلطان»، جهان اسلام، 1912، شماره 1، ص 226-203 و 400-345.
- بارتولد و.و.، فرهنگ اسلام: (شرح کلی)، پتروگراد: انتشارات آگنی، 1918.
- بِسمِرتنایا اُ.، «آیا فقط حاشیهنگاری هستند؟ سه مورد «استفاده مسلمانان از زبان روسی» در اواخر دوران امپراطوری روسیه»، مجله اسلامشناسی، 2017، شماره پیاپی 7، شماره 1، ص 145-144.
- بِکین ر.ای.، «شمیدت آ.اِ. و خادژِتلاشِه م.ب.: داستان یک اختلاف بر سر مجله جهان اسلام»، عصرلار آوازی: پژواک قرنها (به ترکی تاتاری)، 2017، شماره 4و3، ص 266-254.
- بِکین ر.ای.، «گروه اسلامشناسی دانشگاه پتروگراد (بخشی از زندگینامه آ.اِ. شمیدت که شهرت کمی دارد»، آرس اسلامیکا: در بزرگداشت استانیسلاو میخایلوویچ پروزورف، ویراستار: م.ب. پیاترُفسکی و آ.ک. علیاکبراف، مسکو: نائوکا (واستوچنایا لیتراتورا)، 2016، ص 95-77.
- تاریخ شرقشناسی در کشور از اواسط قرن 19 تا سال 1917، ویراستار: ویگاسین آ.آ. و دیگران، مسکو: انتشارات واستوچنایا لیتراتورا، 1997.
- تُلتس و.، «شرق خود روسیه»: سیاست برابری و شرقشناسی در اواخر دوران امپراطوری و اوایل دوران شوروی، مسکو: نوایه لیتراتورنایه آبازرینیه، 2013.
- تیرنُفسکی س.، یادداشت تاریخی درباره وضعیت آکادمی دینی کازان بعد از اصلاحات، کازان: تیپوگرافیا ایمپراتورسکاوا اونیورسیتیتا، 1892.
- جهان اسلام (با ویراستاری و. بارتولد)، 1912، شماره 1، سنپترزبورگ: ایزدانیه ایمپراتورسکایا اُبشستوا واستوکاوئدنیا.
- خابیبولین م.ز.، برگی از تاریخ اسلامشناسی در کازان از نیمه دوم قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم (میخاییل الکساندراویچ ماشاناف)، کازان: انتشارات فِن، 2004.
- دالینینا آ.آ.، غلام دِین، سنپترزبورگ: مرکز پتربورگسکویه واستوکاودنیه، 1994.
- دانتسیگ ب.م.، مطالعات خاور نزدیک در روسیه (قرن 19 تا اوایل قرن 20)، مسکو: انتشارات نائوکا، 1968،
- رازوماف ن.، «نقش تاریخی محمد [ص]»، مجموعه تبلیغاتی ضداسلامی، شماره یازدهم، کازان: اونیورسیتیتسکایا تیپوگرافیا، 1876، ص 231-1.
- زنامینسکی پ.و.، به یاد نیکالای ایواناویچ ایلمینسکی، کازان: تیپوگرافیا ن.یا. ایلیاشِنکا، 1892.
- ژوزِه پ.ک.، «معتزلیه: پژوهشهای تاریخی ـ اعتقادی در اسلام»، مجموعه تبلیغاتی ضداسلامی، چاپ بیست و دوم، کازان: تیپوگرافیا ای لیتوگرافیا و.م. کلوچنیکاف، 1899، ص 269-1.
- سابلوکُف گ.س.، درباره قرآن: کتاب قانون تعلیمات اسلامی، کازان: اونیورسیتیتسکایا تیپوگرافیا،، 1884.
- اسمیرنوف ف.؛ «رابطه وحیهای دروغین قرآن با شرایط زندگی محمد [ص]»، مجموعه تبلیغاتی ضداسلامی، شماره نوزدهم، کازان: اونیورسیتیتسکایا تیپوگرافیا، 1893، ص 380ـ1.
- شرقگرایی در برابر شرقشناسی (مجموعه مقالات)، گردآورنده: و.اُ بابرُونیکف و سید جواد میری، مسکو: انتشارات صدرا، 2016.
- شمیدت آ.اِ.، «جستارهایی درباره تاریخ دین اسلام»، جهان اسلام، 1912، شماره 1، ص. 55-32، 202-185 و 581-562.
- شمیدت آ.اِ.، «عبدالوهاب شعرانی و کتاب الدرر المنثورة في بيان زبد العلوم المشهورة (دانههای مروارید ریخته شده) او»، سنپترزبورگ: تیپوگرافیا ایمپراتورسکای آکادمیی نائوک، 1914.
- صورتجلسات شورای آکادمی دینی کازان در سال 1911، کازان: سنترالنایا تیپوگرافیا، 1912.
- علیاکبراف آ.ک.، «اسلامشناسی در روسیه، موضوع و جایگاه آن در سیستم علوم انسانی (به دنبال یک مباحثه علمی)»، آرس اسلامیکا: در بزرگداشت استانیسلاو میخایلوویچ پروزورف، ویراستار: م.ب. پیاترُفسکی و آ.ک. علیاکبراف، مسکو: نائوکا (واستوچنایا لیتراتورا)، 2016، ص 76-51.
- فارتوناتوف یا.، «اندیشههای قرآن، موافق در جهت رویآوردن مسلمانان به مسیحیت»، مجموعه تبلیغاتی ضداسلامی، شماره هفتم، کازان: اونیورسیتیتسکایا تیپوگرافیا، 1875، ص111-1.
- فیلیمُنوف آ.، «دلایل سلامت کتابهای عهد جدید [از تحریف]، در ردّ بر مسلمانان»، مجموعه تبلیغاتی ضداسلامی، شماره سوم، کازان: تیپوگرافیا کاکُوینوی، 1874، ص 245.
- کاستروکُف م.آ.، «برگی از تاریخ تدریس حقوق اسلامی در کازان»،دنیای چندفرهنگی منطقه میانی حوزه رودخانه ولگا: ابعاد اجتماعی ـ مردمشناختی و تاریخی)،جلد 1، کازان: ایزداتلستوا ک.ن.ی.ت.او، 2014، ص 234-228.
- کاظم بیگ آ.ک.، «اسلام، محمد [ص]»، واژه روسی، 1860، شماره 10، ص 302-270.
- کاظم بیگ آ.ک.، باب و بابیان: اغتشاشات دینی و سیاسی ایران در سالهای 1852-1844، سنپترزبورگ: انتشارات تیپوگرافیا و.ن. مایکوف، 1865.
- کاظم بیگ م.م.آ.، «مریدیه و شامِل»، واژه روسی، 1859، شماره 12، ص 246-182.
- کاظم بیگ م.م.آ.، واژهیاب جامع قرآن، سنپترزبورگ: تیپوگرافیا آکادمی نائوک، 1859.
- کانتیمیر د.ک.، کتاب سیستیما یا وضعیت دین محمد [ص]، سنپترزبورگ: تیپوگرافیا تسارتسویوشاوا سانتپیتربورخا، 1722.
- کراچکُفسکی ای.یو.، «جستاری بر تاریخ عربشناسی روسیه»، کراچکُفسکی ای.یو. آثار برگزیده، جلد 5، ایزداتلستوا آکادمیی نائوک س.س.س.ر.، 1958، ص 192-9.
- کراچکُفسکی ای.یو.، «و.و. بارتولد در تاریخ اسلامشناسی»، کراچکُفسکی ای.یو. آثار برگزیده، جلد 5، مسکو: ایزداتلستوا آکادمیی نائوک س.س.س.ر.، 1958، ص 360-348.
- کریمسکی آ.ای.، اسلام و آینده آن، مسکو: انتشارات ماگازین کنیژنایه دلا، 1899.
- کریمسکی آ.ای.، تاریخ اسلام، بخش 2-1، مسکو: تیپوگرافیا و. گاتسوک، 1904.
- جِراسی ر.، پنجرهای رو به شرق: امپراطوری، شرقگرایی، ملت و دین در روسیه، مسکو: نوایه لیتراتورنایه آبازرینیه، 2013.
- لیاپُلداف آ.، «تجربه تشریح اسلام بر اساس آموزههای حنفیان»، مجموعه تبلیغاتی ضداسلامی، شماره دوم، کازان: تیپوگرافیا کاکُوینوی، 1973، ص 246ـ1.
- ماشاناف م.آ.، شرح زندگی اعراب در دوران محمد [ص] به مثابه درآمدی بر مطالعه اسلام، کازان: اونیورسیتسکایا تیپوگرافیا، 1885.
- ماشاناف م.آ.، وضعیت امروز تاتارهای مسلمان و مناسبات آنان با اقوام دیگر، کازان: تیپو ـ لیتوگرافیا ای.س. پئرُف، 1910.
- مالُف ی.آ.، آخیر زمان کتابی: آموزههای اسلام درباره پایان جهان، کازان: تیپو ـ لیتوگرافیا ایمپراتورسکاوا اونیورسیتیتا، 1897.
- مصاحب ارتودوکس، 1915، اکتبرـ دسامبر، ص 292-276.
- مصاحب ارتودوکس، 1915، سپتامبر، ص 153-141.
- میراث میرزا کاظم بیگ: گذشته و معاصر، سخنرانیها و اطلاعیههای کنفرانس علمی بینالمللی (شهر کازان، 21-20 نوامبر 2013)، کازان ـ سنپترزبورگ ـ باکو: فالیانت، 2015-2014.
- والِیِف ر.م.، شرقشناسی در کازان: خاستگاه و تکامل (قرن 19 تا دهه دوم قرن 20)، کازان: انتشارات کازانسکی اونیورسیتیت، 1998.
پاورقیها
1. این پژوهش با استفاده از پژوهانه بنیاد علمی روسیه (РНФ) به شماره 10083-18-16، با موضوع «مطالعه دین در بستر فرهنگی اجتماعی دوران: تاریخ دینشناسی و تاریخ فکری روسیه در قرن 19 تا نیمه اول قرن 20» انجام گرفته است. مقاله حاضر در مجله علمی ـ پژوهشی حکومت، دین و کلیسا در روسیه و کشورهای دیگر، سال 2018، شماره 1، ص 106-82 به چاپ رسیده:
Маточкина А., Стецкевич М. Становление российского исламоведения: между конфессионализмом и научной объективностью (вторая половина XIX — начало XX в.) // Государство, религия, церковь в России и за рубежом. 2018. № 1. С. 82–106.
گفتنی است ترجمه فارسی و انتشار این مقاله در چارچوب پروژه «اسلام و اسلامشناسی در روسیه» با حمایت بنیاد ابن سینا (روسیه ـ مسکو) صورت گرفته است.
* گروه فلسفه و فرهنگ شرقی انستیتو فلسفه دانشگاه دولتی سنپترزبورگ (سنپترزبورگ، روسیه) anna-matochkina@yandex.ru
** گروه فلسفه دین و دین شناسی انستیتو فلسفه دانشگاه دولتی سنپترزبورگ (سنپترزبورگ، روسیه) m.stetskevich@spbu.ru
*** دانشآموخته دکتری زبان و ادبیات روسی از انستیتوی زبان روسی پوشکین (مسکو)، تهران، ایران m.ghadianlou@yandex.com
**** دانشجوی دکتری فلسفه دین و دین پژوهی از انستیتوی فلسفه (وابسته به آکادمی علوم روسیه)، مسکو، روسیه (نویسنده مسئول) a.r.heydarbaqi@gmail.com
2. دو اصطلاح در زمینه ادیان روسیه وجود دارد: внутренняя религия به معنای دین درونی و اصطلاح دیگر традиционная религия به معنای دین سنتی است. (مترجمان)
3. کانتیمیر د.ک.، کتاب سیستیما یا وضعیت دین محمد، سنپترزبورگ: تیپوگرافیا تسارتسویوشاوا سانتپیتربورخا، 1722.
4. مسیحیت مشایخی یا پرسبیترینیسم شاخهای از مسیحیت کالونی در میان شاخههای پرشمار پروتستانتیسم است، که ریشهاش به جزایر بریتانیا بازمیگردد. (مترجمان)
5. دانتسیگ ب.م.، مطالعات خاور نزدیک در روسیه (قرن 19 تا اوایل قرن 20)، مسکو: انتشارات نائوکا، 1968، ص 35.
6. در مراکز تربیت دیپلماتها در کنار زبانهای شرقی درسهایی مانند تاریخ جهان اسلام و شنایی با دین اسلام هم تدریس میشد و معمولا همان دانشمندانی که در دانشگاه پترزبورگ و دانشگاه مسکو مشغول به کار بودند، در این مراکز هم به صورت پاره وقت کار میکردند. (مترجمان)
7. بِسمِرتنایا اُ.، «آیا فقط حاشیهنگاری هستند؟ سه مورد «استفاده مسلمانان از زبان روسی» در اواخر دوران امپراطوری روسیه»، مجله اسلامشناسی، 2017، شماره پیاپی 7، شماره 1، ص 145-144.
8. به طور مثال رجوع کنید به: باتونسکی م.آ.، روسیه و اسلام، جلد 3، مسکو: انتشارات پراگرس ـ ترادیتسیا، 2003؛ دالینینا آ.آ.، غلام دِین، سنپترزبورگ: مرکز پتربورگسکویه واستوکاودنیه، 1994؛ میراث میرزا کاظم بیگ: گذشته و معاصر، سخنرانیها و اطلاعیههای کنفرانس علمی بینالمللی (شهر کازان، 21-20 نوامبر 2013)، کازان ـ سنپترزبورگ ـ باکو: فالیانت، 2015-2014 و تُلتس و.، شرق خود روسیه: سیاست برابری و شرقشناسی در اواخر دوران امپراطوری و اوایل دوران شوروی، مسکو: نوایه لیتراتورنایه آبازرینیه، 2013.
9. به طور نمونه، رجوع کنید به: خابیبولین م.ز.، برگی از تاریخ اسلامشناسی در کازان از نیمه دوم قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم (میخاییل الکساندراویچ ماشاناف)، کازان: انتشارات فِن، 2004؛ آلیکسِیِف ای.ل.، «اسلامشناسی تبلیغاتی در کازان و مسئله درک اسلام در جامعه روسی»، مجله دینشناسی؛ 2001، شماره 1، ص 97-84؛ والِیِف ر.م.، شرقشناسی در کازان: خاستگاه و تکامل (قرن 19 تا دهه دوم قرن 20)، کازان: انتشارات کازانسکی اونیورسیتیت، 1998، ص 218-198 و تاریخ شرقشناسی در کشور از اواسط قرن 19 تا سال 1917، ویراستار: ویگاسین آ.آ. و دیگران، مسکو: انتشارات واستوچنایا لیتراتورا، 1997، ص 44-35.
10. کراچکُفسکی ای.یو.، «و.و. بارتولد در تاریخ اسلامشناسی»، کراچکُفسکی ای.یو. آثار برگزیده، جلد 5، مسکو: ایزداتلستوا آکادمیی نائوک س.س.س.ر.، 1958، ص. ص 355.
11. Joseph Toussaint Reinaud / Рено, Жозеф Туссен: شرقشناس فرانسوی، نویسنده آثاری در مورد جنگهای صلیبی و زبان عربی و عضو فرهنگستان علوم سنپترزبورگ. (مترجمان)
12.Heinrich Leberecht Fleischer / Флейшер, Генрих Леберехт: شرقشناس آلمانی. فهرست نسخ خطی شرقی درسدن از اوست. وی همچنین عضو فرهنگستان علوم سنپترزبورگ بوده است. (مترجمان)
13. کاظم بیگ م.م.آ.، «مریدیه و شامِل»، واژه روسی، 1859، شماره 12، ص 246-182 و کاظم بیگ آ.ک.، باب و بابیان: اغتشاشات دینی و سیاسی ایران در سالهای 1852-1844، سنپترزبورگ: انتشارات تیپوگرافیا و.ن. مایکوف، 1865.
14. کاظم بیگ م.م.آ.، واژهیاب جامع قرآن، سنپترزبورگ: تیپوگرافیا آکادمی نائوک، 1859.
15. کراچکُفسکی ای.یو.، «جستاری بر تاریخ عربشناسی روسیه»، کراچکُفسکی ای.یو. آثار برگزیده، جلد 5، ص 90.
16. کاظم بیگ آ.ک.، «اسلام، محمد»، واژه روسی، 1860، شماره 10، ص 289.
17. همان، ص 290-286.
18. باتونسکی م.آ.، روسیه و اسلام، جلد 3، مسکو: انتشارات پراگرس ـ ترادیتسیا، 2003، ص 18.
19. یادداشتهای بخش شرقی انجمن باستانشناسی امپراطوری روس، 1887، جلد 2، ص 288.
20. دانتسیگ ب.م.، مطالعات خاور نزدیک در روسیه (قرن 19 تا اوایل قرن 20)، ص 123.
21. کراچکُفسکی ای.یو.، «جستاری بر تاریخ عربشناسی روسی»، کراچکُفسکی ای.یو. (آثار برگزیده)، جلد 5، ص 101-98 و باتونسکی م.آ.، روسیه و اسلام، جلد 3، ص 60-7.
22. Reinhart Dozy / Рейнхарт Дози: كتاب شناس، تاریخ دان و شرقشناس معروف هلندی. (مترجمان)
23. Martijn Theodoor Houtsma / Ма́ртин Теодо́р Ха́утсма: شرقشناس هلندی و عضو آکادمی سلطنتی علوم و هنر هلند/ او بیش از هر چیز به سبب بر عهده داشتن مسئولیت ویراستاری نخستین دانشنامهٔ پژوهشی استاندارد در زمینهٔ تاریخ اسلام، با عنوان دانشنامه اسلام شناخته شدهاست. (مترجمان)
24. schefer Auguste Charles Henri / Шарль Анри Огюст Шефер (1820ـ1898): شرقشناس، نویسنده، مترجم و تاریخشناس فرانسوی. (مترجمان)
25. Theodor Nöldeke / / Теодо́р Нёльдеке (۱۸۳۶ –۱۹۳۰): یکی از برجستهترین شرقشناسان آلمانی و از مترجمان قرآن به زبان آلمانی است. (مترجمان)
26. Ignác (Yitzhaq Yehuda) Goldziher / И́гнац Го́льдциер (۱۸۵۰ – ۱۹۲۱ ): شرقشناس مشهور مجار است که او را به همراه تئودور نولدکه و کریستین اسنوک هورگرونیه از پایه گذاران اسلامشناسی نوین در اروپا میدانند (مترجمان)
27. آرشیونامههای و.ر. رُزِن در شعبه آکادمی علوم روسیه ، گواه وسعت مکاتبات او با دانشمندان اروپایی است (رک:مخزن 777، فهرست 2).
28. جهان اسلام (با ویراستاری و. بارتولد)، شماره 1، سنپترزبورگ: 1912، ص 1.
29. همان، ص. ص 3.
30. بارتولد و.و.، «خلیفه و سلطان»، جهان اسلام، 1912، شماره 1، ص 350.
31. همان، ص 400-398.
32. رک: بِکین ر.ای.، «شمیدت آ.اِ. و خادژِتلاشِه م.ب.: داستان یک اختلاف بر سر مجله جهان اسلام»، عصرلار آوازی: پژواک قرنها (به ترکی تاتاری)، 2017، شماره 4و3، ص 266-254.
33. باتونسکی م.آ.، روسیه و اسلام، ص 173 و 176.
34. این سه اثر بارتولد و.و. عبارتند از: اسلام: (شرح کلی)، پتروگراد: انتشارات آگنی، 1918؛ فرهنگ اسلام: (شرح کلی)، پتروگراد: انتشارات آگنی، 1918 و جهان اسلام، پتروگراد: انتشارات نائوکا ای اشکولا، 1922.
35. بارتولد و.و.، فرهنگ اسلام، ص 22-19.
36. بارتولد و.و.، اسلام، ص 91.
37. همان، ص 45-44 و 70.
38. بارتولد و.و.، فرهنگ اسلام، ص 106.
39. بارتولد و.و.، جهان اسلام، ص 81-66.
40. بارتولد و.و.، اسلام، ص 91.
41. کراچکُفسکی ای.یو. آثار برگزیده، جلد 5، ص 103.
42. شمیدت آ.اِ.، «جستارهایی درباره تاریخ دین اسلام»، جهان اسلام، 1912، شماره 1، ص 189.
43. شمیدت آ.اِ.، «عبدالوهاب شعرانی و کتاب الدرر المنثورة في بيان زبد العلوم المشهورة (دانههای مروارید ریخته شده) او»، سنپترزبورگ: تیپوگرافیا ایمپراتورسکای آکادمیی نائوک، 1914.
44. این انستیتو توسط خانوادهای ارمنی به نام لازاریان در سال 1815 در مسکو ایجاد شد. در این انستیتو، شرقشناسی و به ویژه ارمنستانشناسی دایر بود و به نوعی مرکز فرهنگی گروههای ارمنی به شمار میرفت. بسیاری از متخصصین در حوزه جنوب قفقاز از فارغ التحصیلان این انستیتو بودند. نقش این مرکز علمی همگام با پیشرفت و توسعه امپراتوری تزاری پر رنگ شد و این مرکز کارمندان و مترجمان بسیاری برای فعالیت در قفقاز و آسیای مرکزی تربیت کرد. ساختمان تاریخی این مرکز امروزه در اختیار سفارت ارمنستان در مسکو قرار دارد. (مترجمان)
45. رک: بِکین ر.ای.، «گروه اسلامشناسی دانشگاه پتروگراد (بخشی از زندگینامه آ.اِ. شمیدت که شهرت کمی دارد»، آرس اسلامیکا: در بزرگداشت استانیسلاو میخایلوویچ پروزورف، ویراستار: م.ب. پیاترُفسکی و آ.ک. علیاکبراف، مسکو: نائوکا (واستوچنایا لیتراتورا)، 2016، ص 95-77.
46. دایرة المعارف براکهاوس و یفرُن (ЭСБЕ) (Энциклопедический словарь Брокгауза и Ефрона) در دو قالب 2+41 و 4+82 جلدی مابین سالهای 1890 ـ 1907 در امپراتوری روسیه انتشار یافت. این دانشنامه در خود 121240 مدخل، 7800 تصویر و 235 نقشه را جای داده است و تاکنون چندین بار به نامهای مختلف به صورت گزیده به چاپ رسیده است. (مترجمان)
47. باتونسکی م.آ.، روسیه و اسلام، جلد 3، ص 105.
48. کریمسکی آ.ای.، تاریخ اسلام، بخش 2-1، مسکو: تیپوگرافیا و. گاتسوک، 1904، ص XII .
49. کریمسکی آ.ای.، اسلام و آینده آن، مسکو: انتشارات ماگازین کنیژنایه دلا، 1899، ص 59-52 و 114-113.
50. «اخباری از بخش تبلیغاتی»، مجموعه تبلیغاتی ضداسلامی (بعدها با اختصار МПС شناخته میشد)، شماره 1، کازان: اونیورسیتسکایا لیتراتورا، 1873، ص 7-6.
51. روسیسازی: Русифика́ция و инородцев обрусение (انگلیسی: Russification) به روند یکسانسازی فرهنگی جوامع غیرروس، در دوره شوروی اشاره دارد. (مترجمان)
52. زنامینسکی پ.و.، به یاد نیکالای ایواناویچ ایلمینسکی، کازان: تیپوگرافیا ن.یا. ایلیاشِنکا، 1892، ص 402-401.
53. زنامینسکی پ.و.، به یاد نیکالای ایواناویچ ایلمینسکی، ص 108 و 125.
54. رک: تیرنُفسکی س.، یادداشت تاریخی درباره وضعیت آکادمی دینی کازان بعد از اصلاحات، کازان: تیپوگرافیا ایمپراتورسکاوا اونیورسیتیتا، 1892، ص 49.
55. یادداشتهای بخش شرقی انجمن باستانشناسی امپراطوری روس، 1887، جلد 1، ص 39.
56. فارتوناتوف یا.، «اندیشههای قرآن، موافق در جهت رویآوردن مسلمانان به مسیحیت»، مجموعه تبلیغاتی ضداسلامی، شماره هفتم، کازان: اونیورسیتیتسکایا تیپوگرافیا، 1875، ص 3.
57. رازوماف ن.، «نقش تاریخی محمد»، مجموعه تبلیغاتی ضداسلامی، شماره یازدهم، کازان: اونیورسیتیتسکایا تیپوگرافیا، 1876، ص 230-229.
58. فیلیمُنوف آ.، «دلایل سلامت کتابهای عهد جدید [از تحریف]، در ردّ بر مسلمانان»، مجموعه تبلیغاتی ضداسلامی، شماره سوم، کازان: تیپوگرافیا کاکُوینوی، 1874، ص 245.
59. یادداشتهای بخش شرقی انجمن باستانشناسی امپراطوری روس، 1893، جلد 8، ص 366.
60. لیاپُلداف آ.، «تجربه تشریح اسلام بر اساس آموزههای حنفیان»، مجموعه تبلیغاتی ضداسلامی، شماره دوم، کازان: تیپوگرافیا کاکُوینوی، 1973.
61. اسمیرنوف ف.؛ «رابطه وحیهای دروغین قرآن با شرایط زندگی محمد»، مجموعه تبلیغاتی ضداسلامی، شماره نوزدهم، کازان: اونیورسیتیتسکایا تیپوگرافیا، 1893.
62. Коссен де Персеваль, Арман-Пьер / Armand-Pierre Caussin de Perceval (1795–1871): شرقشناس فرانسوی که مدت زیادی در بخش آسیایی ترکیه زندگی کرده. وی پرفسور زبان و ادبیات عربی بود و در پاریس به تدریس اشتغال داشت و چندین اثر از خود به یادگار گذاشته. پدر وی ژان ژاک نیز از شرقشناسان معروف است. (مترجمان)
63. Gustav Weil / Вейль Густав ( 1808 – 1889 م): شرقشناس آلمانی يهودی. زبان عربی را در پاريس، الجزائر و مصر فراگرفت. (مترجمان)
64. Шпренгер / Aloys Sprenger Алоис (۱۸۱۳- ۱۸۹۳): شرقشناس و ایرانشناس اتریشی که به بیست و پنج زبان از جمله فارسی آشنا بود. (مترجمان)
65. Мьюр / William Muir Вильям (۱۸۱۹ –۱۹۰۵): شرقشناس اهل اسکاتلند بود و در زمینه تاریخ اسلام فعالیت میکرد. مویر همچنین به عنوان یک مبلغ مسیحی فعالیت میکرد. ادوارد سعید نوشتههای مویر در زمینه اسلام را به عدم بیطرفی علیه اسلام متهم میکند و به گفته دانیل مارتین واریسکو، امروزه مورخین جدی توجه چندانی به نوشتههای او نمیکنند. (مترجمان)
66. Христиан Снук-Хюргронье / Christiaan Snouck Hurgronje (1857 ـ 1936): شرقشناس هلندی و استاد زبان عربی دانشگاه لیدن. (مترجمان)
67. سابلوکُف گ.س.، درباره قرآن: کتاب قانون تعلیمات اسلامی، کازان: اونیورسیتسکایا تیپوگرافیا، 1884، ص 327.
68. مالُف ی.آ.، آخیر زمان کتابی : آموزههای اسلام درباره پایان جهان، کازان: تیپو ـ لیتوگرافیا ایمپراتورسکاوا اونیورسیتیتا، 1897، ص 94-93.
69. ماشاناف م.آ.، شرح زندگی اعراب در دوران محمد به مثابه درآمدی بر مطالعه اسلام، کازان: اونیورسیتسکایا تیپوگرافیا، 1885، ص 170.
70. همان، ص 186.
71. Andrew Lang / Эндрю Лэнг (1844-1912): اهل اسکاتلند انسانشناس دین، شاعر، منتقد ادبی و مترجم. (مترجمان)
72. Wilhelm Schmidt / Вильге́льм Шмидт (۱۸۶۸ – ۱۹۵۴): مردم شناس و زبانشناس آلمانی و از کشیشان کلیسای کاتولیک رومی و بنیانگذار نظریه «توحید نخستین» میباشد. وی دانش آموختهٔ دانشگاههای برلین و وین بود. او عمدتاً در اتریش اقامت داشت و در دانشگاه وین تدریس میکرد. وی مؤسسههای انسانشناختی در مودلینگ تأسیس کرد و مدیریت آن را برعهده گرفت. اشمیت در سال ۱۹۳۸ میلادی به مقام استادی دانشگاه فرایبورگ رسید.نظریههای او دربارهٔ منشأ اولیه ایده خدا برخلاف نظریه رایج جامعهشناسی که در آن چندگانهپرستی سرانجام، جای خود را به یکتاپرستی میدهد، درصدد بود تا مفهوم یکتاپرستی اولیه را به وجود آورد. (مترجمان)
73. جراسی ر.، پنجرهای رو به شرق: امپراطوری، شرقگرایی، ملت و دین در روسیه، مسکو: نوایه لیتراتورنایه آبازرینیه، 2013، ص 120.
74. خابیبولین م.ز.، برگی از تاریخ اسلامشناسی در کازان از نیمه دوم قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم (میخاییل الکساندراویچ ماشاناف)، ص 210.
75. ماشاناف م.آ.، وضعیت امروز تاتارهای مسلمان و مناسبات آنان با اقوام دیگر، کازان: چاپخانه و لیتوگرافی ای.س. پیرُف، 1910.
76. رجوع کنید به خابیبولین م.ز.، برگی از تاریخ اسلامشناسی در کازان از نیمه دوم قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم (میخاییل الکساندراویچ ماشاناف)، ص 228.
77. به عنوان مثال رک: آستارااوماف ن.پ.، «یادداشتی بر اهمیت اسلام در مسیحیت و تاریخ بشر»، مصاحب ارتودوکس، 1872، بخش 3، سپتامبر، ص 39-13.
78. آسترااوماف ن.پ.، اسلامشناسی(اصول اعتقادی در قرآن)، مسکو: روسکایا پچاتنایا، 1916، ص 49.
79. آسترااوماف ن.پ.، اسلامشناسی، بخش اول: عربستان، مهد اسلام، تاشکند: تیپوگرافیا پری کانتسلیاریی ترکستانسکاوا گنرال ـ گوبرناترا، 1910، ص 3.
80. آسترااوماف ن.پ.، اسلامشناسی (اصول اعتقادی در قرآن)، ص 2.
81. ژوزِه پ.ک.، «معتزلیه: پژوهشهای تاریخی ـ اعتقادی در اسلام»، مجموعه تبلیغاتی ضداسلامی، چاپ بیست و دوم، کازان: تیپوگرافیا ای لیتوگرافیا و.م. کلوچنیکاف، 1899، ص 244 و 266.
82. همان، ص 267-266.
83. همان، ص 269-267.
84. صورتجلسات شورای آکادمی دینی کازان در سال 1911، کازان: سنترالنایا تیپوگرافیا، 1912، ص 45-44.
85. مصاحب ارتودوکس، 1915 ، سپتامبر، ص 153.
86. همان، ص 284.
87. کاستروکُف م.آ.، «برگی از تاریخ تدریس حقوق اسلامی در کازان»،دنیای چندفرهنگی منطقه میانی حوزه رودخانه ولگا: ابعاد اجتماعی ـ مردمشناختی و تاریخی)،جلد 1، کازان: ایزداتلستوا ک.ن.ی.ت.او، 2014، ص 233-231.
88. رجوع کنید به:
Kemper, M. (2016) “Krachkovskii and Soviet Arabic Studies, or: What is not in Among Arabic Manuscripts”, in “Introduction” to I.Y. Kratchkovsky, Among Arabic Manuscripts: Memories of Libraries and Men, pp. 1-24. Leiden: Brill Classics in Islam.
89. آلیکسِیِف ای.ل.،«اسلامشناسی تبلیغاتی در کازان و مسئله درک اسلام در جامعه روسی»، دینشناسی، 2001، شماره 1، ص 84.
90. باتونسکی م.آ.، روسیه و اسلام، جلد 2، ص 220-209؛ و جراسی ر.، پنجرهای رو به شرق: امپراطوری، شرقگرایی، ملت و دین در روسیه، ص 128-127.
91. رک: شرقگرایی در برابر شرقشناسی (مجموعه مقالات)، گردآورنده: و.اُ بابرُونیکف و سید جواد میری، مسکو: انتشارات صدرا ، 2016؛ امپراطوری روسیه در تاریخنگاری خارجی: کارهای سالهای اخیر (منتخبات)، گردآورندگان: پ. وِرت، پ.س. کابیتاف و آ.ای. میلِر، مسکو: نوایه ازداتلستوا، 2005.
92. علیاکبراف آ.ک.، «اسلامشناسی در روسیه، موضوع و جایگاه آن در سیستم علوم انسانی (به دنبال یک مباحثه علمی)»، آرس اسلامیکا: در بزرگداشت استانیسلاو میخایلوویچ پروزورف، ویراستار: م.ب. پیاترُفسکی و آ.ک. علیاکبراف، مسکو: نائوکا (واستوچنایا لیتراتورا)، 2016.
93. برای اطلاعات بیشتر رک: تُلتس و.، «شرق خود روسیه»: سیاست برابری و شرقشناسی در اواخر دوران امپراطوری و اوایل دوران شوروی، مسکو: نوایه لیتراتورنایه آبازرینیه، 2013.